پایان نامه: الگوی اعتماد به نفس در روان شناسی دین و اخلاق اسلامی
استاد راهنما:
جناب آقای دکتر آذربایجانی
استاد مشاور:
جناب آقای دکتر فعالی
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
فهرست مطالب:
فصل اول: کلیات
۱- بیان مسئله. ۲
مفروضات پژوهش ۳
۲- مفهومشناسی ۳
الف. الگو. ۳
ب. اعتماد به نفس ۷
یکم. تعریف اعتماد به نفس ۷
دوم. چیستی اعتماد به نفس ۹
سوم. مفهومشناسی روانشناسانه از اعتماد به نفس. ۹
چهارم. معناشناسی عزت نفس و اعتماد به نفس. ۱۱
پنجم. ارکان اصلی اعتماد به نفس ۱۲
ج) روانشناسی دین ۱۴
یکم. دین ۱۵
دوم. روانشناسی ۱۸
د) اخلاق اسلامی ۲۳
یکم. معنای لغوی و اصطلاحی اخلاق ۲۳
دوم. تعریف علم اخلاق ۲۵
سوم. اخلاق اسلامی ۲۶
چهارم. اصول نظام اخلاقی اسلام. ۳۱
۳- ضرورت و اهمیت. ۳۲
۴- تاریخچه و پیشینه تحقیق ۳۳
یکم. اعتماد به نفس در روانشناسی. ۳۴
دوم. نظرگاه فلاسفه. ۳۷
سوم. اعتماد به نفس در ادیان ابراهیمی ۴۲
۵- روششناسی ۴۳
۶- ساختار کلی ۴۵
مروری بر فصل ۴۶
فصل دوم: اعتماد به نفس در روانشناسی دین
۱- شاخصهای فرد دارای اعتماد به نفس ۴۸
یکم. پذیرش دیگران. ۴۹
دوم. خودگشودگی ۴۹
سوم. هدفداری ۴۹
چهارم. وحدت شخصیت. ۵۰
تسلط بر سرنوشت. ۵۰
۲- تأثیر خودکارآمدی در رسیدن به اعتماد به نفس. ۵۱
اعتماد به نفس و درمان استرس. ۵۴
مراحل شکل گیری اعتماد به نفس ۵۵
۳- رویکردهای روانشناختی به اعتماد به نفس ۵۶
یکم. علل ناتوانی و ضعف خودشکوفایی. ۵۹
دوم. نیازهای روانرنجوری ۶۰
سوم. پیششرطهای خودشکوفایی ۶۲
چهارم. احترام به خود. ۶۳
پنجم. استتثنا در سلسله مراتب نیازها ۶۴
ششم. نقش موقعیت در مراتب نیازها ۶۵
هفتم. ویژگیهای افراد خودشکوفا ۶۶
۴- اهداف اعتماد به نفس ۸۰
۵- روشها و راهکارهای اعتماد به نفس. ۸۱
الف. پایهگذاری اعتماد به نفس در کودکی. ۸۱
ب. راهکارهای دستیابی به اعتماد به نفس در یک نگاه .۸۳
۶- علائم و نشانه های اعتماد به نفس ۸۴
۷- آثار جسمی و روانی اعتماد به نفس ۸۶
یکم. تبعات ضعف اعتماد به نفس ۸۷
دوم. ویژگیهای شخصیتی فرد دارای اعتماد به نفس. ۸۸
۸- موانع اعتماد به نفس ۹۲
۹- جمعبندی روانشناسی از اعتماد به نفس ۹۳
مروری بر فصل ۹۳
فصل سوم: اعتماد به نفس در اخلاق اسلامی
۱- سیره عملی پیامبر در اعتماد به نفس و توکل. ۹۹
هدف و غایت زندگی ۱۰۰
۲- معنای توکل ۱۰۰
یکم. توکل و حکمت خداوند. ۱۰۲
دوم. مراتب توکل ۱۰۴
۳- اعتماد به خداوند یا اعتماد به نفس ۱۰۵
۴- اعتماد به نفس در اخلاق ۱۰۷
۵- حقیقت اعتماد به نفس در اخلاق ۱۱۰
۶- مؤلفههای اعتماد به نفس در اخلاق ۱۱۲
مؤلفه یکم. خودآگاهی و بصیرت. ۱۱۴
الف. ملاک شرافت آدمی ۱۱۶
ب. خویشتنداری درمان اخلاق ناپسند. ۱۱۷
ج. شخصیت متعادل در پرتو قوای متعادل. ۱۱۸
د. راه رسیدن به بهداشت روانی ۱۱۹
مؤلفه دوم. احترام به خود. ۱۲۱
مؤلفه سوم. کرامت انسانی ۱۲۳
الف. مدینه فاضله کرامت. ۱۲۶
ب. حقیقت کرامت در شرافت ابدی ۱۲۷
مؤلفه چهارم. مثبتاندیشی۱۲۸
الف. حقیقت اعمال در پرتو نیتها ۱۳۱
ب. سلامت روان در اندیشه سالم. ۱۳۲
مؤلفه پنجم. امیدواری ۱۳۳
الف. امیدواری و پشتکار. ۱۳۴
ب. جوینده یابنده است. ۱۳۵
مؤلفه ششم. همّت و اراده ۱۳۶
الف. نشانهها و راهکارهای رسیدن به همت بلند ۱۳۷
ب. راه رسیدن به مراتب عالیه انسانی ۱۳۸
ج. همت عالی و صفت شجاعت. ۱۴۰
مؤلفه هفتم. مسئولیت پذیری ۱۴۳
مؤلفه هشتم. استقلال روحی ـ روانی ۱۴۴
۷- تفسیر اخلاق از اعتماد به نفس ۱۴۵
مروری بر فصل ۱۴۵
فصل چهارم: مقایسه و تطبیق
اتکاء به خود و نیروهای درونی ۱۴۹
۱- اتکاء به خداوند. ۱۵۰
الف. اشتراک اخلاق و روانشناسی دین. ۱۵۱
ب. بنای اعتماد به نفس بر عمل خدایی ۱۵۲
۲- مذمت اتکاء به غیر خدا ۱۵۳
۳- ایمان، امید و توکل به خداوند سرمایه مؤمن. ۱۵۴
۴- تحلیل و بررسی ۱۵۶
مروری بر فصل ۱۶۵
خاتمه: نتیجه گیری، پیشنهادها و محدودیتها
۱- بنای اعتماد به نفس بر توکل به خداوند. ۱۶۸
الف. تعلیم و تربیت صحیح فرزندان. ۱۶۹
ب. تعادل رفتار و گفتار۱۷۰
ج. اولیاء صالح و شایسته. ۱۷۰
۲- پیشنهادها ۱۷۱
۳- محدودیتها ۱۷۳
منابع ۱۷۴
الف. فارسی و عربی ۱۷۴
ب. انگلیسی ۱۷۹
چکیده انگلیسی ۱۸۰
چکیده:
اعتماد به نفس از مفاهیم برجسته در روانشناسی و از مفاهیم نوظهور در اخلاق اسلامی است. اکنون این پرسش به ذهن میرسد که با توجه به تعریف آنها از اعتماد به نفس، الگوی پیشنهادی آنها چه نسبتی با هم دارند؟ الگوی روانشناسی مبتنی بر عناصر خودباوری، خودآگاهی، خودپنداره مثبت، مثبتاندیشی، احترام به خود، اراده قوی، پشتکار، شکستناپذیری، هدفداری، کسب دانش و بردباری بوده و الگوی اخلاقی مبتنی بر عناصر خودآگاهی و بصیرت، احترام به خود، کرامت انسانی، مثبتاندیشی، امیدواری، همت و اراده، مسئولیت پذیری، استقلال روحی و روانی است. با مقایسه دو الگو روشن میشود که در مؤلفههای خودآگاهی، کسب دانش و تجربه، مثبتاندیشی و احترام به خود همپوشانی داشته و در سایر موارد، متفاوتاند. رویکرد خدامحورانه در الگوی اخلاقی اعتماد به نفس، وجه تمایز آن با رویکرد روانشناختی است که ناظر به رفتارگرایی و عمل گرایی است.
این رساله به روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی پژوهش شده و در چهار فصل (کلیات، اعتماد به نفس در روانشناسی دین، اعتماد به نفس در اخلاق اسلامی، مقایسه و تطبیق) و بخش خاتمه به سرانجام رسیده است.
فصل اول: کلیات
۱- بیان مسأله
امروزه بحث از اعتماد به نفس یکی از دغدغههای اصلی در زندگی بشری محسوب میشود. اعتماد به نفس گمشدهای است که افراد مختلف با سطوح متفاوتی از دانش و تجربه جویای آن هستند. علیرغم برگزاری کارگاهها و تألیف کتابها و مقاله های بسیار در این زمینه و از سوی دیگر با پیشرفت علم و رهیافتهای زندگی مدرن در رویکردهای مهم به زندگی، این اصل تقویت میشود که اساساً آیا بشر بدون آنکه به روشهای تنظیمدهنده رفتاری در زندگی خویش بیاندیشد، آیا قادر خواهد بود به شکلی رضایتمند به زندگی ادامه دهد، یا میبایست در محققکردن این روشها و تقویتکنندههای رفتار، کوششی بس فراوان به عمل آورد؟
بیشک اعتماد به نفس به عنوان یکی از برجستهترین این روشها، جهت تنظیم و تقویت رفتار فردی و تأثیر آن در رفتارهای جمعی(که البته موضوع بحث در این رساله نیست) در نظریهها و مکاتب مختلفی که پیرامون نفس و روان انسان به دغدغههای اساسی رسیده اند، بررسی شده و درباره آن گفتههایی به تفصیل بیان شده است.
روانشناسی دین و اخلاق دو حوزه مهم از حوزههای معرفت است که به پردازش این مفهوم پرداخته و جایگاه ویژه آن را در زندگی انسان مشخص کردهاند. حال این سؤالات اصلی مطرح است که اساساً برداشت دو حوزه روانشناسی دین و اخلاق از مفهوم اعتماد به نفس چیست؟ آیا هر یک از این دو حوزه الگو و راهکار متفاوتی ارائه می کنند؟ همچنین کسی که به خدای متعال توکل دارد آیا ممکن است اعتماد به نفس داشته باشد یا اینکه ایندو باهم در تعارضاند؟ اما سؤالات فرعی عبارتند از: رویکردهای مختلف پیرامون این مفهوم در این دو حوزه چیست؟ و در نهایت با بررسی و مقایسه نظریات شکلگرفته و نیز بیان شباهتها و تفاوتهای آنها در اطراف این مفهوم، کدام یک از آنها بررسی دقیقی از کاربرد این مفهوم در حوزه فردی انسانی ارائه می کند؟ و سرانجام کدام الگو برای ساماندهی رفتار انسانی مناسبتر است؟
مفروضات پژوهش:
ارتباط اعتماد به نفس با روانشناسی دین از لحاظ آثار دینداری است که رعایت آن، سطح رضایت فردی را از زندگی ارتقاء خواهد بخشید؛ زیرا آثار دینداری یکی از مباحث عمده روانشناسی دین بوده و رضایت از زندگی و بررسی آثار تدین در سطح فردی هم از نتایج آن محسوب میشود. از سوی دیگر اعتماد به نفس نیز یکی از آثار دینداری فردی است که رضایت از زندگی را در پی دارد. از آنجائیکه اعتماد به نفس به حسب ماهیت، مقولهای روانشناختی است و با نفس، روح و روان ارتباط مستقیم دارد و از طرف دیگر روانشناسی دین عهدهدار تبیین آثار و پیامدهای اعتماد به نفس است، از اینرو ضروری است که در هر دو حوزه روانشناسی و دین بر مطالب مهم تمرکز شود.
بنابراین بعد از توضیحات فوق این اشکال که چرا در مبحث روانشناسی دین، تنها به آراء دانشمندان روانشناس پرداخته شده و از روانشناسی دین کمتر صحبت به میان آمده است، دفع میشود. علاوه بر این نکته دیگری بر اتقان این پاسخ میافزاید که خود اعتماد به نفس با اینکه در سیره اهلبیتG وارد است، مفهومی دینی نیست تا بتوان آن را با عینک روانشناسی ملاحظه کرد؛ بلکه مهد آن روانشناسی است. به همین جهت هرکجا از روانشناسی بهطور مطلق صحبت شده مراد عنوان عام است که هم شامل روانشناسی دین شده که شاخهای از دینپژوهی است و هم روانشناسی را تحت پوشش خود دارد.
۲- مفهوم شناسی
الف. الگو
الگو معادل واژگان انگلیسی Model, Pattern, Paradigmو البته کلمات دیگری که مترادف با این معنی هستند میباشد. در ظاهر نباید تفاوت مبنایی و عمده بین واژگان فوق وجود داشته باشد. اما مبحث الفاظ و تبیین و تفسیر واژگان، همیشه از اهم مواضعی بوده که محققان قبل از ورود به هر تحقیقی آنرا از نظر میگذرانند. فرهنگ پیشرفته آکسفورد[۱] Model را بیان ساده یک دستگاه میداند که در توضیحات یا محاسبات استفاده شده و در جایی استعمال میشود که مبین سبک کار و اجرای امری باشد. واژه Pattern در فرهنگ لغت[۲] به نوعی، روش عملکرد تعریف شده است. واژه Paradigm نیز بر اساس ایده کوهن، چیزی است که هریک از اعضای جامعه علمی به تنهایی در آن سهیم هستند. و آن مجموعهای از مفروضات، مفاهیم، ارزشها و تجربیاتی است که روشی را برای مشاهده واقعیت جامعهای که در آن سهیم هستند (به ویژه در دیسیپلین روشنفکرانه) ارائه میکند.
بر اساس ایده کوهن،[۳] این واژه اصطلاح جامعی است که جمیع مقبولات کارگزاران یک رشته علمی را دربرمیگیرد و چارچوبی را فراهم میسازد که دانشمندان برای حل مسائل علمی در آن محدوده استدلال کنند. کوهن معتقد است الگوی یک علم تا مدتهای مدید تغییر نمیکند و دانشمندان در چارچوب مفهومی آن سرگرم کار خویش هستند. اما دیر یا زود بحرانی پیش میآید که این الگو را درهم شکسته انقلاب علمی به وجود میآید که پس از مدتی، پارادایم جدیدی به وجود میآورد و دورهای جدید از علم آغاز میشود.[۴]
از آنجایی که باید هریک از واژگان را در محل خاص خود به کار گرفت آنچه را که در این تحقیق مناسب و جامع به نظر میرسد واژه Model است. این واژه درحقیقت به نوعی از عملکرد نظریهای خاص درباره موضوعی حکایت می کند که ارتباط این موضوع را با عناصر و مفاهیمی خاص روشن میسازد. الگو، تبیین دقیق واقعیت و پدیدههای موجود را که محقق در علم خاصی بررسی کرده است، به صورت محسوس و زبانی گویا ارائه میدهد.
گفتنی است که الگو در واقع بازسازی واقعیت در ذهن بوده و چنین الگویی نوعی تجرید است؛ زیرا از واقعیت موجود، برخی ویژگیها اخذ شده و بهوسیله علائم و مفاهیم نشان داده میشود و از این طریق، تفسیر و تبیین منطقی واقعیت حاصل میشود.[۵] پس الگو می تواند فهم دقیقی از آنچه قرار است روی دهد به محقق داده و اثباتپذیری آنرا سهل نماید.
به دلیل اهمیت فراوانی که این واژه در علوم مختلف داشته و کاربرد آن توسط اندیشمندان تأیید و تأکید شده است، به مرور مختصری از تعاریف این واژه در چند حوزه علمی پرداخته تا جایگاه مفهوم در این پژوهش مشخص شود. طبق بیان موجود در فرهنگ روانشناسی که در مطلق علم کاربرد دارد، الگو، نمایشی محسوس یا انتزاعی از ساختار مرکب برای فهم تفصیلی قسمتهای آن ساختارِ بهکار گرفته شده معرفی شده است.[۶]
نمای الگو در علوم اجتماعی چنین است که آنرا یک سازمان مفهومی شامل نمادها میدانند تا اشیاء فیزیکی؛ یعنی ویژگیهای بعضی از پدیدههای تجربی شامل اجزاء و روابط بین آنها را بهشکل منطقی بین مفاهیم نشان دهد. به بیان دیگر مدل، انتزاعی از واقعیت است که به صورت نظامی ساده، دیدگاهی از واقعیت را ارائه مینماید.
به نظر نگارنده آنچه که در مفهوم مدل اهمیت دارد همین انتزاع است. علاوه بر آن به سبب این سیستم میتوان مفاهیم، خصوصیات و روابط عناصر مختلف را انتقال داد. بنابراین مدل، نمایشی از واقعیت است که جنبههای دنیای واقعی مربوط به مسأله تحت بررسی را نمایش داده روابطشان را روشن می کند. پرواضح است که این، موجب درک بهتر از دنیای واقعی میشود.[۷]
تعریف دیگری در علوم اجتماعی مطرح است که آنرا تعامل عوامل متعدد با یکدیگر میداند البته با این شرط که علاوه بر تأثیر بر یک متغیر، با یکدیگر نیز رابطه کنش و واکنش متقابل داشته باشند. اساساً در این ساختار مجموعه ای بهمپیوسته وجود دارد که دارای عناصر کمی و کیفی بوده و دارای مجموعههای فرعیتر نیز هست. مطابق با این تفاسیر مدلهای متعددی مانند مدل اقتصادی، جامعهشناختی، فرهنگی، سه متغیره و چهار متغیره یکسویه در این محدودهاند.[۸]
در حوزه مدیریت تعاریف دیگری مدنظر است. اولین تعریف اینکه آن، تمثیل سادهشدهای است از پدیدههـای جهـان واقعیت. تعریف دوم اینکه نظام نظری روابط بهم پیوستهای است که برای ارائه پدیدههای جهان واقعیت و ارتباطات میان آنها درنظر گرفته میشود. در تعریف سوم آنرا مجموعه فرضهایی دانسته اند که از آن، نتیجه یا مجموعه نتایج، بهطور منطقی استنباط میشود.[۹]
یکی ازخصوصیات الگو آن است که اگر خوب طراحی شده باشند به واقعیت نزدیک میشوند و از ابزارهای تبیین و پیش بینیاند. در حقیقت الگوها اغلب تغییر می کنند تا واقعیت را دقیقتر نشان دهند و در دانش جدید سهم بهسزایی داشته باشند. خصوصیت مهم دیگری که به الگوی علمی نسبت می دهند این است که میتوان آنرا بهطور تجربی آزمود؛ یعنی امکان ابطال آن وجود دارد. بنابراین واقعنمایی، تبیین و پیش بینی، آزمونپذیری و امکان ابطال از ویژگیهای الگو است.
حاصل آنکه الگو در هر ساختاری روابط بین دو یا چند متغیر را به صورت تابع و شرط، ملاحظه می کند و با انتزاعاتی که صورت میگیرد میتوان درک بهتری از واقعیت داشت که خود ناشی از تعامل و ارتباط عوامل گوناگون بوده و عناصر کمی و کیفی در آن دخیل هستند. به بیان دیگر در این سازمانِ مفهومی ویژگیهای پدیدههای مفهومی، مبین و نشانگر روابط منطقی بین اجزاء مختلف هستند.
اصل الگوپردازی[۱۰] به عنوان یک روش کارآمد در آموزههای دینی با تعبیر «أسوه» و در روانشناسی با تعبیر «مُدل» استفاده میشود. به هر روی «الگو» یا «مدل» اصطلاحی است برای توصیف مجموعه ای از فرآیندهای شناختی ـ رفتاری که بهواسطه آن، فرد بعد از مشاهده این الگو یا مدل در غالب یک رفتار و یا مطالعه و شنیدن این روش رفتار خود را مطابق آن تنظیم می کند. الگوپردازی در همه زوایای رفتار انسانی نفوذ دارد و شامل هرگونه اثرپذیری شناختی مقدم بر تفکر و ادراک نیز میشود. یکی از فرآیندهایی که در این اصل ملاحظه میشود، توجه به خود الگو است؛ یعنی قبل از اینکه انسان چیزی از الگو بیاموزد، باید به آن التفات کند، اگرچه ممکن است به دلایل متعدد عملکردن به الگوها با سختی همراه باشد.[۱۱]
ب. اعتماد به نفس
یکم. تعریف اعتماد به نفس
اعتماد به نفس عبارت است از احساس درونی که انسان را به هدفش میرساند و هیچ مانعی برای رسیدن به مقصود سد نخواهد شد. به عبارت دیگر آن، باور به توانائیهای خود است به شرطی که از هیچ کوششی فروگذار نکند و از سختی راه ناامید نشود. این اصطلاحی است که به تازگی رایج شده ولی قبلاً از این الفاظ استفاده میشده است: عزت نفس، حرمت نفس، احترام به خود، خودباوری، اتکای به نفس و اطمینان به خود. اصطلاحات انگلیسی این واژگان عبارت است از:
self-esteem و self-confidence, self-worth, self-respect که تعبیر به self-esteem از همه رایجتر است و برای اولین بار در قرن ۱۷ ساخته و به کار گرفته شده است. به نوشته فرهنگ تاریخی آکسفورد این واژه در سال ۱۶۵۷٫م ساخته و وارد فرهنگ زبان انگلیسی شده است.[۱]
تعریف دیگر آن به چگونگی نگرش و قضاوت درباره خود است. در واقع ارزشها و اعتقادات و بازخوردهای خودمان است و همه چیز به نظر خودمان بستگی دارد. اعتماد به نفس میزان ارزشی است که به خود نسبت میدهیم. بنابراین اعتماد به نفسِ قابل قبول، به مقدار پذیرش هر فرد نسبت به خودش است. در نهایت آن احساسی است که باعث هماهنگی در جنبههای مختلف وجود ما میشود. بسیاری از مردم در تشخیص اعتماد به نفس و کارآمدی خود دچار مشکل میشوند. کارآمدی خویشتن براساس یک اعتقاد واقعی نسبت به توانائیهایمان شکل میگیرد. پس اعتماد به نفس پایین منجر به ضعف کارآمدی شده و توانائی ما را در حل مسائل محدود مینماید. مهم این است که اعتماد به نفس چیزی نیست که دیگران درباره ما فکر می کنند. زیرا مادامی که تشویقهای آنان مستمر باشد ما نیز اعتبار داریم ولی وقتی که انتقادها شروع شود و یا تشویقها متوقف شود با مشکل روبهرو خواهیم بود.[۲]
با توجه به اینکه دو عنصر اطمینان به خویش و احترام به خود در بیشتر افراد وجود دارد میتوان گفت هیچ انسانی فاقد اعتماد به نفس نیست و هر کسی دارای این ویژگی است. افراد، دارای شخصیتهای گوناگون هستند با این حال فرد فاقد شخصیت وجود ندارد و این نقاب افراد است که یکدیگر را از هم متمایز می کند. از آنجا که نمیتوان از بیشخصیتی سخن گفت، سخن از نبود اعتماد به نفس نیز نادرست است؛ از اینرو امروزه در متون علمی بهجای سخن از اعتماد به نفس یا عدم آن از اعتماد به نفس پایین و بالا نام برده میشود. در واقع آن، طیف گستردهای است که هر کسی در جایی از آن قرار دارد. تعریفی که بـاری ال ریس[۳] و رونـدا برانت[۴] از اعتماد به نفس ارائه دادهاند عبـارت است از: آنچه که درباره خود می اندیشید و احساسی که درباره خود دارید. و آن برآیند اطمینان به خود و احترام به خود شما است.[۵]
حاصل آنکه اعتماد به نفس همان احساس ارزشمندی است که در توانمندیهای انسان ضرب شده است. به بیان دیگر توانمندی، همان مهارتهای فردی است و احساس ارزشمندی، نمره هایی است که فرد به توانائیهای خود میدهد و این حقیقت اعتماد به نفس است.
[۱]- سیدحسن اسلامی، اعتماد به نفس، ص۱۳-۱۶٫
[۲]- علی صاحبی، تقویت اعتماد به نفس زمینه شکوفایی شخصیت، ص۳٫
[۳]– L.Reece, .Barry.
[۴]– Brandt, R.
[۵]- سیدحسن اسلامی، اعتماد به نفس، ص۲۶-۲۸٫
[۱]- Oxford Advanced Lerner’s Dictionary, MODEL.
[۲]- Ibid, PATTERN.
[۳]- Kuhn, T.S.
[۴]- تامس کوهن، ساختار انقلابهای علمی، ص ۲۵-۲۸؛ ۳۷؛ ۸۶ ؛ ۱۰۲-۱۰۳٫
[۵]- غلامعباس توسلی، نظریه های جامعه شناسی، ص ۱۴۶-۱۴۷٫
[۶]- Sutherland, Stuart, the Macmillan dictionary of psychology, MODEL, p.263.
[۷]- چاوا فرانکفورد و دیگران، روشهای پژوهش در علوم اجتماعی، ص ۶۵-۷۱٫
[۸]- باقر ساروخانی، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، ص۴۵۰-۴۶۰٫
[۹]- محمدرضا حمیدیزاده، روششناسی مدلسازی در اقتصاد مدیریت، ص ۴۹و۶۸٫
[۱۰]– Modeling Principle.
[۱۱]- محمدصادق شجاعی، درآمدی بر روانشناسی تنظیم رفتار، ص ۱۹۱-۱۹۴٫
- ۹۹/۰۴/۰۶